دومین روز فروردین یک روز زیبای بهاری در لاربار، ده دوردست چهارمحال بختیاری، کاظم آتش افزا صاحب فرزندی شد که نام او را همانند سرورش، محمد نهادند . او با اینکه شمارة شناسنامه دو داشت ولی همیشه در زندگی اول بود. پدرش بضاعت مالی چندانی نداشت ولی دل پر از لطف او و قلب آکنده از عشق مادرش ، محمد را تا بالاترین پله های عرش برد. شاید همین بود که محمد همیشه برای پدر و مادرش احترام خاصی قائل بود و آنها را خیلی دوست داشت.
محمد دوران تحصیل ابتدایی را در زادگاه به بهترین نحو سپری نمود و سپس برای ادامة تحصیل و تسهیل امورات زندگی به همراه خانواده به فلاورجان اصفهان مهاجرت نمودند. دورة سه ساله راهنمایی را نیز با کیفیت بالا به پایان رساند و با معدل خوب راهی دبیرستان گردید.
هنوز چهارده ساله نشده بود که شعله های جنگ برافروخته شد و محمد نیز مانند خیلی های دیگر که حقایق را درک می کردند به جبهه های حق علیه باطل اعزام گردید و در منطقة کردستان مشغول ادای تکلیف شد . البته در همان حین نیز درسش را رها نکرده و با هر سختی و مشقت که بود دیپلم متوسطه علوم تجربی را با معدل عالی کسب نمود .
حتی زخمهای ترکشهای کمرش را که از والفجر 4 به یادگار مانده بود ، او را از اهدافش منصرف نمی کرد. دو سال بعد در رشتة پزشکی دانشگاه شهید چمران پذیرفته شد و به تحصیل ادامه داد . او نیز مانند دیگر مردان حق همه جا گل سرسبد بود . ولی خیلی زود پس از شرکت در عملیاتهای غرورآفرین محرم ، خیبر ، والفجر 4 و . . . در عملیات کربلای 4 در پاییز سال 1365 و در بیستمین پاییز زندگی اش پا به بهار ابدی گذاشت و پیکر مطهرش بعد از یازده سال به خانواده رسید.
وصیت نامه و عکسهای شخصی و سخنان این شهید بزرگوار بزودی دراین وبلاگ قرار داده خواهد شد.