آغازی بر یک پایان
عید قربان، تنهاروزی از بی شماری ایام نیست تا در تعیّن یک نامْ معنا، در قاموس واژه های یک قومْ توضیح، و در فرهنگ یک آیین تفسیر شود. این روز روایت اوج مند زیباترین حکایت عشق آسمانیِ یک انسان الهی است. این روز، فرجام نیک یک مناسک و آغاز یک راه است؛ پایان رنج های سفر، اشک های شوق، تن پوش های برابری، درس های برادری، بارقه های رحمت، لحظه های خاک ساری، هنگامه های برائت، و آغاز راهی است برای حفظ همه این ره یافت ها، فصلی برای همه این شکفتن ها و ترنمی برای آفریده شدن دوباره. عید قربان، عید بشارت های الهی و روزی برای باز یافتن خود گم شده انسان است.
عید در فرهنگ دینی
واژه «عید» تنها یک بار در قرآن آمده و به معنای روزی است که نعمت های آسمانی بر مؤمنان فرود می آید. در فرهنگ اسلام نیز از روزی که انسان در آن گناه و معصیتی مرتکب نشود، به عید تعبیر کرده اند. اعیاد اسلامی هم چون فطر، مبعث، غدیر و قربان، افزون بر این که خاطره رخ داد مهمی را در یادها زنده می کنند و بزرگ داشت، درس آموزی و تبلیغ آن روی داد را یادآور می شوند، روزهای ویژه رحمت و لطف خداوندی نیز به شمار می آیند. در این عیدها، عطایا و نعمت های الهی، در سریرهایی از نور بر بندگان فرود می آیند و دریچه های بخشش و آمرزش پروردگار، به مِهر بر مردمان گشوده می گردد. از این رو، آنان که لحظه های ناب را قدر می شناسند، در این روزها با عطر نیاز و راز، غبار غفلت را از دل های آلوده شان می زدایند و دل را از زنگار گناه، پاک می سازند
و ابراهیم با دستان پسر در دست، استوارگام می پیمود. او مأمور بود که فرزند را با دستان خویش قربانی کند. پدر هرگز به چنین امری رضا نمی دهد، ولی ابراهیم که هم چون دیگر پدران نیست. نام مقدّسِ خداوند را بر زبان می راند، خنجر بر حنجر اسماعیل می نَهد و می فشارد. خدایا! پس چرا این کاردْ کارگر نمی افتد؟!... به ناگاه از دل آسمان، از پی برقی و رعدی، قوچی سپید، پای بر زمین می نهد. بیا ابراهیم، این گوسفند را قربانی کن. تو از این آزمون سربلند بیرون آمدی؛ پس دوستی خدا گوارایت باد. قربانی کربلا
دوستیِ خدا گوارایت باد
صحرایی تفته، ریگ زاری خشک و بی آب و علف، لحظه هایی که به کندی می تپید و پدری که با پروردگارش میثاق و پیمانی داشت. برای پدر سخت است اگر خاری به پای فرزند خَلد، ناگوار است اگر جان او را فسرده بیابد؛ پس بار خدایا! این چه پیمانی است که تو باپیامبرت بسته ای؟!
عید قربان، حکایت آزمایش ابراهیم و اسماعیل و هاجر، و تاریخ عبودیت است. این حکایت و این آزمون، در طول تاریخ، همواره تکرار شده، اگرچه هیچ گاه بر آن شیوه و به آن گونه نبوده است. تکرار حیات بخش آن واقعه، در کربلا و در آزمایشی متفاوت تجلی یافت. در آن سرزمین، حضرت سیدالشهداء علیه السلام ابراهیم، زینبْ هاجر و فرزندان و یاران حسین علیه السلام اسماعیل این واقعه بودند. اینان حماسه این آزمون را پر شکوه تر از ابراهیم و اسماعیل و هاجر، بر پهنه ابدیت رقم زدند؛ چرا که ابراهیمِ کربلا، نه تنها یک اسماعیل، که اسماعیل هایش را به مذبح برد و در پایان خود نیز به قربان گاه شهادت رفت. هاجر اگر بر جدایی اسماعیلی که به دامانش بازگشت صبر پیشه ساخت، زینب علیهاالسلام بر مصیبتِ فراقِ ابدی 72 عزیز، صبورانه سوخت. اگر آنان خانه کعبه را بنا نهادند تا مردمان به آن جا رو آورند و با خدای کعبه تجدید عهد کنند، امام حسین و امام زین العابدین علیه السلام و زینب علیهاالسلام نیز با ایثار خون و رشادت های بی شمار، غبار غفلت و حجاب و نفاق را از چهره اسلام زدودند.
رسول اکرم (ص)
برخی از گناهان جز در عرفات بخشوده نمی شود
چه زیباست هنگامی که درهای رحمت الهی در روز عرفه گشوده میشود، بهترین درخواستها را از پروردگار خویش مسئلت کنیم. در این زمینه بهترین راهنما ائمه(ع) هستند، چرا که آنها با تمام وجود حقیقت خدا را دریافتهاند. «عرفه» همانگونه که از نامش پیداست روز شناخت حقیقی است. روز کسب معرفت و بهرهگیری از دریای بزرگ تعالیم آسمانی است، عرفه از جمله ایامی است که عبادت در آن بسیار سفارش شده است، حال باید دید چه چیز شایسته خواستن در این روز را دارد که انسان برای آن دست به دعا بردارد، چرا که در این روز درهای رحمت الهی بر بندگان گشوده است و در این روز نباید از خداوند امور کوچک را خواست.
بهترین راهنما در این زمینه ائمه معصومین(ع) هستند، کسانی که با تمام وجود حقیقت خدا را دریافته و به عظمت او واقفاند و چه دعایی بهتر از دعای عرفه امام حسین(ع) و امام سجاد(ع)!
به همین منظور نگاهی اجمالی به برخی مفاهیم دعای عرفه اباعبدالله الحسین(ع) و امام سجاد(ع) درباره رابطه انسان و خدا انداختیم که در ادامه میآید:
*بیان صفات الهی
امام حسین(ع) خطاب به خداوند عرضه میدارد: «أَنْتَ الَّذِی مَنَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَنْعَمْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَحْسَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَجْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَفْضَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَکْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی رَزَقْتَ، أَنْتَ الَّذِی وَفَّقْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَعْطَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَغْنَیْتَ ...»، تو آن خدایی که منّت نهادی و نعمت دادی و احسان کردی؛ خدایی که جمال دادی و برتری دادی و کامل ساختی و روزی رساندی و توفیق عطا کردی، تویی که بخشیدی و بینیاز کردی ...»
امام سجاد(ع) نیز میفرماید: «اَللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُکَ الَّذِی أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ قَبْلَ خَلْقِکَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِکَ إِیَّاهُ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَیْتَهُ لِدِینِکَ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّکَ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِکَ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِی حِزْبِکَ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالاةِ أَوْلِیَائِکَ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِکَ...»، من آن بندهای هستم که پیش از آفرینش به او نعمت دادی و بعد از آفریدنش نیز بر نعمتت افزودی و او را به دین خود هدایت کردی و به حق خویش آگاه ساختی و به ریسمان خود، از افتادن در چاه گمراهی بازش داشتی و در حزب خود داخلش کردی و به دوستی دوستانت و دشمنی دشمنانت مفتخرش فرمودی...
در این فرازها اوصاف و احوالاتی بیان میشود که میان خدا و بندهاش جاری است، در این عبارات، خداوند به صفاتی یاد میشود که مخصوص خداوندی او است، همچنین بنده خدا به صفات و حالاتی یاد میشود که لازمه انسانیت و مخلوقیّت اوست.
* ارتباط عابد و معبود
یکی از افتخارات انسان این است که خداوند او را به بندگی خود بپذیرد و از دایره سرکشان و طاغیان و گمراهان بیرون آورد.
امام حسین(ع) نیز این گونه خدای خویش را میخواند: «تو آن خدایی که منّت نهادی و نعمت رساندی، نیکی خواستی و به زیبایی آراستی. برتری دادی و کامل کردی».
امام سجاد(ع) در این باره میفرماید: «من آن بنده تو هستم که پیش از آفریدنش، به او انعام کردی و آفریدی و بعد از خلقت نیز انعام فرمودی و راهِ هدایت قرار دادی، به جمال خود دلش ربودی و به حق دلبند ساختی و به طناب هدایت از ضلالت بازداشتی».
* رابطه سائل و مسئول
امام حسین(ع) در این دعا خداوند را چنین میخواند: «بارالها! تو نزدیکترین کسی هستی که خوانده شود و زودترین اجابت کنندهای و شنوندهترین شنونده سئوال کنندگانی. هیچ مسئول (سئوال شوندهای) همانند تو نیست».
امام سجاد(ع) نیز عرضه میدارد: «الهی من از تو سئوال میکنم، سئوال یک انسان حقیر و ذلیل و فقیر، ترسان و امیدوار، کمترین کمترینها و پستترین پستترین ها...»
امام حسین(ع) در اوایل دعای عرفه میفرماید: «بار الها! اگر خواندمت، اجابت کردی و اگر چیزی خواستمت عطا و عنایت کردی و اگر اطاعتت کردم شکر آن به جا آوردی و اگر شکر نعمت کردم بر نعمت افزودی.»
* رابطه غنی و فقیر
خداوندی خدا اقتضا می کند که غنیّ مطلق باشد؛ زیرا هر چه غیر اوست فقیر است.
امام حسین(ع) در این خصوص عرضه میدارد: «خدایا! من در اوج بینیازی، نیازمند به توأم، پس چگونه در نهایت فقر محتاج تو نباشم؟! بارالها! من در نهایت دانشمندی، جاهلم، پس چگونه در عین جهالت خویش جاهل نباشم؟!»
امام سجاد(ع) بیان میدارد: «خدایا! من از تو خواهش میکنم؛ خواهشِ انسان حقیر و ذلیل و فقیر بی چیز.»
بنابراین، همه باید بدانیم که هر چه داریم از اوست و هر چه نداریم کلیدش به دست اوست، همه هیچاند و هر چه هست اوست.
* رابطه توکّل و استغنای بنده به خدا
یکی از نشانههای صداقتِ عابد با معبود و عاشق با معشوق این است که عابد اختیار خود را به دست معبود دهد و زمام امورش را تسلیم معشوق کند.
چرا که آنها راضی به قضای الهی بوده و پروردگار عالم را صاحب اختیار خود میدانند و از اختیار خود میکاهند و تنها به بارگاه معبود مینالند و همه چیز را از او میخواهند و به بندگی و بیاختیاری خویش میبالند.
به این جهت امام حسین(ع) در نیایش عرفه خطاب به پروردگار خویش عرضه میدارد: «بارالها! چگونه عزیز نباشم در حالی که تو مرا به خود نسبت دادی و چگونه فقیر نباشم در حالی که تو مرا در میان فقرا قرار دادی و چگونه خود را فقیر بدانم حال آن که به واسطه جود و کرمت مرا غنی ساختهای».
غنای حقیقی وقتی حاصل میشود که آدمی حقیقت خویش را دریابد و به ارتباط میان خود و خدای بینیاز آگاه شود و او را حافظ و ناظر خویش بداند، در این صورت به مقام اطمینان نفس میرسد که نفس مطمئنه نفس مستغنیه نیز هست.
* رابطه عصیان و غفران
انسان مؤمن همیشه دل به عفو الهی بسته است؛ زیرا وقتی دریای عفو الهی به جوش آید، همه کردهها و ناکردهها را می شوید و انسان را از لوث گناه پاک میسازد و به لطف خود می نوازد.
امام سجاد(ع) میفرماید: «من آن بندهای هستم که او را از معصیت نهی کردی اما مخالف نهی تو رفتار کرد... اما امیدوار عفو تو بود و به گذشت تو ایمان داشت و اکنون خاضعانه و ذلیلانه و خاشعانه و خائفانه در پیشگاه تو ایستاده و به گناهان خود اعتراف می کند».
* راضی و مَرضی
رابطه دیگر میان انسان و خدا، رضایت آدمی از معبود خویش است؛ زیرا انسان هیچگونه حقّی بر خداوند ندارد تا خود را طلبکار و ذی حق بداند. آنچه خدا به انسان داده، لطف و کرم خودش اقتضا کرده و آنچه نداده مشیت و عدالت او صلاح ندیده است.
از دیدگاه حضرت سیدالشهدا(ع) رضایت الهی از بندگانش از باب لطف اوست نه عملکرد بندگان؛ زیرا انسان هر عمل نیکی انجام دهد، به کمک خدا است. در واقع خداست که بندهاش را موفق به انجام کارهای نیکی میکند. پس کار نیک نیز توسط خدا انجام میشود، ولی ما آن را به خودمان نسبت میدهیم، پس ما نمیتوانیم موجبات رضایت الهی را فراهم کنیم.
امام حسین(ع) میفرماید: «خدایا! رضای تو والاتر از آن است که چیزی از سوی تو علت و سبب آن شود، چه رسد به این که من سبب آن باشم؛ زیرا رضایت پیرو نفعی است که به صاحب رضا میرسد و تو غنیتر از آنی که خودت از خودت نفع ببری تا چه رسد که از من منتفع شوی».